شب باشد
باران ببارد
حرم شلوغ باشد
بیایم کفش هایم را در دست بگیرم و سرگردانی ام را یله کنم روی گنبد و گلدسته ها
از این صحن به آن صحن
از این رواق به آن رواق
از این شبستان به آن شبستان
چرخ بخورم و قلب بی قرارم را به پنجره فولاد گره بزنم
چرخ بخورم و تشنگی ام را حواله ی سقاخانه کنم
چرخ بخورم و بال آرزو هایم را به بال کبوترانتان گره بزنم
آن وقت تمام که شدم
خود خودم،تنهای تنها، بیایم بنشینم سمت راست ترین گوشه ی صحن
چشم بدوزم به گنبد طلا
آن وقت دوتایی
تاصبح
تولدمان را جشن بگیریم
من بشوم همان نجمه ی کودکی هایم
همان نجمه ی در بند عشق شما
و شما بشوید همان امام رضای مهربان همیشگی
شب باشد
باران ببارد
حرم شلوغ باشد
من باشم و شما
پ.ن
1. از ازل ای نگار بی همتا
گشته این دل به عشق تو شیدا
پدرم را خدا نگه دارد
که مرا کرده بر در تو گدا
اولین درس عشق من این بود
اولین مشکلی که شد پیدا
اشک حلقه به دور چشمش زد
پدرم گفت: “یا امام رضا”
طفل بودم که در میان رواق
گرم بازی و شیطنت اما
سنگفرش حرم به من آموخت
در کنار تو پرکشیدن را
روی سنگی که لیز می خوردم
فارغ از اصطکاک این دنیا
باورم شد که دوستم داری
و گرفتی مرا بغل، حالا...
کاش در این زمانهی پیری
باز این بنده را بغل گیری
مهدی بقایی
2.متاسفانه بلاگ اسکی جان ما دوباره قاطی نموده اند و عکسا لود نمیشه
3. اعیاد مبارک،قلبتون آکنده از محبت این خواهر و برادر ان شاالله
عااالی .... مث عالی های همیشگیت ...
یکی از لذت های بزرگ زندگیم ، همینطور بی هدف پرسه زدن توی صحن ها و رواق های امام رضاست ... تازه اونم بدون کفش
پ.ن:
تولدت مبارک
آرزو میکنم امام رضا (ع) شب تولدتون شام دعوتت کنن :)
تمنای دعا ...
تو را سپاس دوستم
عه غذای حرم....یاد یه خاطره افتادم یادت باشه بعدن برات بگم.
ناهار مشترک کاری منو خادمای حرم،خخخخ
سلام خیلی قشنگ نوشتی قلمت همیشه مستدام برامشکل من دعاکن ......
سلام دوستم
نائب الزیارتون بودم
حاجت روا باشی
سلام
تبریک ایام گذشته!
مهدی بقایی برادر همون علی اکبر بقایی خودمونن؟
سلام
همچنین تبریک به شما
نمیدوووونم!!!این دیگه.در حیطه تخصصی دوستان ثبت احوالیه ها
شب باشد
من باشم و تو
و نسیم باد که عطر تو را برایم می آورد