قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

اصبروا...صابروا...رابطوا...

این بیانات رو خوندم  خاطرات"جـــاد"برام زنده شد

چقدر این آیه رو روی آرم جاد دیده بودم و هربارنهایتا ترجمه ی تحت الفظیش رو تو ذهنم مرور کرده بودم و گذشته بودم

کاش همون وقتا یکم دقیق تر شده بودم تو معنای آیه

فراتر از بیانات استاد پناهیان خیلی میشه رو مصادیق آیه تو بعد تشکیلاتی  فکر کردا.

دریغ!

از همه ی این جست و خیز های فرهنگ نمای دانشجونمایانه مرا ذره ای تدبر در پیام آیه کافی بود

اما

بسی خوشمان آمد از انتخاب پیش کسوتان جاد

             

در سینه هزار اشتیاق افتاده است

در دل غم سنگین فراق افتاده است

و امر یده علی صدرها و سکنتها من الجزع*

میگفت یک عمر وقت نیاز داری تا لااقل بتوانی ذره ای هرچند مختصر ابعاد مختلف عاشورا را برای خودت تجسم کنی.

تا کودکی، غم فراق یک عموی مهربان،تصور از دست دادن یک هم بازی کوچک 6 ماهه

جوان که میشوی پای روضه های علی الکبر و قاسم بیشتر اشک می ریزی

و شاید یک روزی هم پای روضه ی رباب...

و من امسال همه اش به روضه ی خیمه ها فکر میکردم.

تا دختر نباشی هیچ گاه درک نخواهی کرد سایه ی یک مرد چطور میتواند دلت را گرم کند،حالت را خوب و خیالت را از همه چیز راحت.

و تازه چه برسد به اینکه آن مردان وارث بهترین مردانگی های تاریخ باشند...

امشب همین شنیدن صدای قدم های استوار اباالفضل(ع)،همین حضور علی اکبر(ع)  کافی بود تا دختران حسین آرام باشند و آرام بخوابند....

آه

و تو چه میفهمی امشب چه گذشت بر شیرمردان غیور قافله ی حسین

نگاه کن،اوج لطافت و ظرافت و دلواپسی را ببین

شبانه خارهای بیابان را جمع  میکنند تا مبادا فردا خار به پای بچه های برود.

گوشواره هایشان را در می آورند تا مبادا فردا حرص و طمع حرامیان آسیبی به کودکان بزند.

استادمان میگفت غیرت مندانه ترین نگاه تاریخ یعنی

آنگاه که در لحظه های آخر، حسین(ع) گوشه ی قتلگاه ،هنوز هم با گوشه ی چشم به خیمه ها نگاه میکرد...

از همه ی این ها که بگذریم تازه از فردا بعد ازظهر باید از قلب امام سجاد(ع) گفت

باید نشست و با این سطر مقتل خون گریست،وقتی که خطاب به حضرت زینب میگویند: عمه جان به کودکان بگویید فرار کنند

و  تو هرسال باید قلبت در پاسخ  به حیرت عقلت به این سطر مقتل یادآور شود که قایقران تعجب برای چه؟

مگر نه اینکه اوج تصور دختربچه های هاشمی از "یک مرد بد"،بی نهایت سال نوری تفاوت داشت با آنچه که قرار بود با آن رو به رو شوند؟

اصلن مگر آن ها مرد بد دیده بودند؟کتک خورده بودند؟میدانستند سیلی یعنی چه...؟

لعنت الله علی القوم الظالمین

آرزو نوشت:

کاش  امشب عموی مهربان دختران حسین(ع)

گوشه ای ازنگاه آرام بخش و دلگرم کننده شان را سهم دلواپسی های دختران امروز کنند

کاش بیش از پیش پناه روزهای خفه کننده مان باشند

پ.ن*:

*دلم از آن دست ها میخواهد که بگذاری اش روی سینه ام و آرام بگیرم

پ.ن:

سلام بر شهدای مدافع حرم